Sunday, November 30, 2003

الان از اون وقتاست که دلم میخواد بلند شم و برقصم و برقصم و برقصم و برقصم و...............
مخصوصا با آهنگ " لوند " بیژن مرتضوی!!!!!!!!!!!!!

" تو از چرخش یک رقص
تو خلوت شبانه
یا از متن یه تصویر
لوند و دلبرانه ................. "

کی میاد با من برقصه؟؟؟!!!!!!!!!!!!! خیلی وقته یه مهمونیه درست و حسابی نرفتم.
من دلم رقص میخواد. ))))))))))))))))): اقا جون یکی بره مزدوج شه ، منم دعوت کنه مجانی از اول تا آخر براش میرقصم.

**************************

جالبه شادی چپ میره ، راست میره ، همه از موهاش تعریف میکنن.
بدجوری به خودم شک کردم. (( ولی من هنوز هم بدم میاد. ! ))

**************************

من خیلی خجالتی بودم ( البته الان هم هستم ولی خوب بهتر شدم ) یه جور فجیعی ! هر جا هر چیزی میگفتم یا کاری میکردم کلی با خودم کلنجار میرفتم که درست بود؟؟؟ ( قبلش هم کلی تو ذهنم گزینش میکردم ) ولی با این همه باز هم فکر میکردم : نه! گند زدم!
مثلا اگه پام تو خیابون پیچ میخورد که دیگه واویلا بود همه رو کچل میکردم! دست خودم نبود ، احساس میکردم هم دارن منو نگاه میکنن.
رستوران که دیگه محل شکنجه من بود. دیوونه میشدم. اصلا غذا از گلوم پایین نمیرفت.

ولی حالا نه!!!! دیگه خیلی چیزا برام بی اهمیت شده. اگه تو خیابون رو زمین هم ولو شم ، همونجا رو زمین میشینم و میخندم.
تا حدودی خیلی پیشرفت کردم.

*************************

دیشب تهران افتضاح تر از همیشه بود. وقتی بارون میاد مردم دیوونه میشن! شهر میریزه به هم. ماه رمضون که از افتضاح هم اونورتر بود. من کلاسم ساعت 6:30 تموم میشد. بابا ساعت 4:45 از خونه راه افتاده بود که بیاد دنبال من! ساعت 6:40 بود که رسید دم در موسسه! و ساعت 9:00 بود که رسیدیم خونه! من که دیگه گریه ام گرفته بود. رادیو پیام هم روشن بود. ترافیک رو که اعلام میکرد جایی نبود که نگه! مدرس هم که قربونش برم اصلا به بزرگراه نمیره ! همیشه خدا ماشینا توش صف کشیدن.
با این اوضاع میخوان قیمت ماشین رو هم ارزون کنن که همه بتونن بخرن! آخه احمقا این همه ماشین رو کجا میخواین جا بدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

No comments: