Saturday, November 29, 2003

امین جان من خیلی منظورت رو درک نکردم. شاید این از خنگی من باشه؟!!!! ولی در جوابت باید بگم شاید اینا حرفای همه باشه، ولی به من هیچ ربطی نداره ! نمیدونم تو چی میخوای اینجا بخونی ؟ ولی برای من . کسی که همیشه کوچکترین و بی اهمیت ترین حرفاش رو هم میخوره و قورت میده ، که مبادا بر خلاف نظر کسی باشه و بهش بر بخوره ، نوشتن سخته! برای منی که همیشه ساکتم و تقریبا هیچی نمیگم ، برای منی که حرفای دلم رو تا به حال به هیچ کس نگفتم . برای منی که همیشه تو خودم هستم . ..... آره ! سخته! برام سخته. دلیلی هم نمیبینم که بخوام خودم رو تغییر بدم. در ضمن هر کس برای خودش یه دنیا داره. هر کس یه هاله ای دور خودش داره ، که به هر کس تا یه اندازه ای اجازه میده که به اون هاله نزدیک بشه !!!!
و با این اوصاف برای هر کس سکرت یه معنا داره !!!!
راستی من اصلا این جمله رو نفهمیدم؟ " در صورتی که هر سوالی یه جواب داره " منظورت کدوم سوال بود؟؟؟؟؟؟؟
حتما الان داری تو دلت میگی گیر عجب خنگولی افتادم ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

*************************************

19 سال زندگی کردم . زندگی که نه ! راه رفتم و نفس کشیدم و خوردم و خوابیدم. هنوز به اون معنایی که تو ذهن خودمه زندگی نکردم.
اگه یه مقدار رو شاخه های شجره نامه بریم عقب یه رگم به اصفهان میرسه!!!
پشت کنکوری هم هستم. ولی الان ترم آخر کاردانی کامپیوتر هستم، تو یه موسسه . وشدیدا هم منتظر اعلام نتایج تکمیل ظرفیت هستم. و شدیدا محتاج دعا !!!!!!!!!!!!!!!!! اگه من قبول بشم. خیلی جلو می افتم. اگه قبول بشم میتونم برم سر کار! میتونم با خیال راحت برم دنبال رشته ایی که دوسش دارم. یعنی " جهانگردی " وای خدا جون !!! من قبول شم !!!!!!!!!! میتونم برم دنبال فناوری ! ...............
خوب دیگه خیال بافی بسه!!!

***************************************

5 شنبه صبحش که با شادی بلند شدیم رفتیم آرایشگاه . میخواست موهاشو مش کنه! من هم که اصلا از اینکه کسی موهاشو رنگ کنه خیلیییییییییییی بدم میاد ! چی کار کنم . خوب بدم میاد.
2 ساعت نشستم اونجا ( چقدر هم شلوغ بود ! یه عالمه هم آدم اجق وجق دیدم . دلم هم دوباره درد گرفت و متعاقبا سرم هم شروع کرد به درد و حالت تهوع هم گرفتم . از بس که بوی تافت و ژل و موی سوخته و هزار و یک جور کوفت و زهر مار میومد. ) خلاصه ! شادی اومد و من یه دفعه مثل این صائقه زده ها منگ و گیج فقط داشتم نگاش میکردم. آخه موهاش هنوز خیس بود و رنگ مش سفید بود!!!!!!!! سفید که چه عرض کنم ! پلاتینی ! اصلا یه وضعی بود! بدبخت با کلی شوق و ذوق گفت خوب شد؟؟؟؟؟ من هم با این اخلاق خوشگلم ( که البته کپ خودشم !) برگشتم بی معطلی گفتم : نه!!!!!!!!!!!!!!!!
2 تا دختر بغل من بودن که احساس کردم تو بغل هم غش کردن از این حرف من و عکس العمل شادی! آخه شادی هم همونطور خوش بود و تازه شروع کرد به غش غش خندیدن! اون دخترا همین طور با دهن باز منو نگاه میکردن. فکر میکنم داشتن حسابی از دیدن یه موجود خارق العاده لذت مند میشدن!
البته موهاش که خشک شد یه کم بهتر شد. ولی من هنوز کماکان وقتی نگاش میکنم یه جوریم میشه.
شبش هم با نازنین و سمیرا و درسا رفتیم بیرون ! رفتیم رستوران هندی! چقدر خوش گذشت . کلییییییییییییییییییییییییییییییی خندیدیم. خیر سرمون یکی همراهمون بود(سمیرا) که مثلا هند هم رفته بود و تو غذاهای هندی وارد بود. آخرش غذای من یک چیز مزخرفی از آب دراومد که من بیشترش رو غالب کردم به شادی. قیافه اش که عین قورمه سبزی بود. پر از اسفناج. سرغذای من کلی خندیدیم و مسخره بازی درآوردیم . غذای من جزو جال فریزی ها بود.
درسای بدبخت اصلا نتونست بخوره . ( آخه این موش 7 سالشه . بعدش رفتیم واسش پیتزا گرفتیم ! ) ولی واسه یه بار رفتن به نظر من بد نیست . بهترین غذاشون chicken بریانی ! این غذاشون انصافا خیلی خوب بود. حتما نون بگیرین ! اسم نونشون یادم رفت P: ! و اگه غذاهای تند نمیتونین بخورین حتما وقتی سفارش میدین بگین که زیاد تند نباشه. اینجا تازه چون بیشتر مشتریهاشون ایرانی هستن و ذائقه شون تند نیست ، زیاد فلفل نمیریزن به جاش کلی ادویه های مختلف میریزن وگرنه هیچ کس نمیتونست بخوره! و یه چیز دیگه نوشابه زیاد بگیرین ! ما که با هر لقمه نوشابه خوردیم. من هم که دلم آشوب شد اساسی!!!!!
خلاصه که بعدش هم رفتیم خیابون گردی و خوش گذشت. واسه من که خیلی لازم بود.

No comments: