Saturday, January 31, 2004

الان فکر کنم نزدیکه یه یک ساعتی بشه که نشستم اینجا تا بنویسم.
Shakira هم تو گوشام داره تقریبا فریاد میزنه ، منم دلم نمی یاد بهش بگم خفه!!!

دلم برای بعضی از دوستام تنگ شده. خیلی کم پیش می یاد دلم برای کسی تنگ بشه!
یکی از کسایی که دلم براش خیلی تنگیده مریمه! مریم دوست جون جونیه شادی بود ، یعنی هست! ولی الان نزدیکه 1 سال و نیمه که رفته کانادا . دلم براش خیلی تنگ شده. کاش می شد برگرده.( دیشب خوابشو دیدم ! خواب دیدم اومده ایران . )

*************************

من عاشق فیلمم! فیلمای مستند رو هم خیلی دوست دارم. از کانالهای تلویزیون هم ، کانال 4 رو خیلی دوست دارم. مخصوصا 2 تا برنامه : مستند 4 و سینما 4 رو سعی میکنم ببینم . بیشتر فیلمایی که میذاره فوق العاده است.
کانال 1 هم تازگیها یه برنامه گذاشته به اسم سینما 1 . این برنامه هم برعکس بقیه برنامه های کانال 1 خیلی برنامه خوبیه! تقریبا هر هفته سعی کردم برنامه اش رو ببینم . ولی متاسفانه چون دیروقت میذاره دیگه نمیتونم نقدش رو ببینم. همین فیلمش رو هم که با اعمال شاقه میبینم. چون خانواده ما ( به قول مریم ) مرغ تشریف دارن ! و ساعت 10 شب خاموشیه !!!!! )))))))))))))))): برنامه سینما 1 هر هقته 5 شنبه ها ساعت 10:30 یا 11:00 شب این طورا پخش میشه. این هفته هم فیلمش " بولینگ برای کلمباین " من این فیلم رو تو سینما فرهنگ دیدم . و واقعا لذت بردم. مایکل مور شاهکار زده بود. از چیزای خوب این برنامه اینه که سعی کردن کمترین سانسور ممکن رو بکنن و این واقعا عالیه !
فیلم 2 هفته پیشش " نمایش ترومن بود " از این فیلم هم واقعا خوشم اومد.
یه فیلمی که برام جالب بود ولی چیز زیادی ازش درک نکردم فیلم " مرد مرده " بود ، از" جیم جارموش " از این کارگردان فیلم " گوست داگ " رو هم قبلا دیده بودم. ولی متاسفانه از اون هم چیز زیادی دستگیرم نشد.
کسی میتونه برای من یکم توضیح بده تو این فیلما ماجرا از چه قراره ؟!
برنامه سینما 4 پنج شنبه ها ساعت 15:45. و مستند 4 ، چهارشنبه ها حوالی ساعت 6 دقیقا یادم نیست.

Sunday, January 25, 2004

مرسی امیر ! درست شد.
تو کجایی ؟ یه مدت میای ، دوباره میری غیبت میزنه.
..............................
راستیییییییییییییییییییییییییی من مدرکم رو گرفتم . ایول به خودم.
.............
لطفا برای هر کدوم از مطالب توی نظر خواهی خودش نظر بدین.
پیشاپیش تشکر!
5 شنبه رزیتا عقد کرد. جدا شد. رفت .

خوشبخت شی عزیز.
.................................................
جمعه رفتیم ختم.
دخترعمه مامان.
تا به حال ندیده بودمش. میگفتن از اون مومنای حسابی بوده. خیلی زن کامل و خوبی بوده.
خدا بیامرزتش.
خدا ما رو ببخشه اینقدر تو ختم خندیدیم که تعجب کردیم چرا هیچ کسی ما رو نمیندازه بیرون!
خوب چی کار کنیم روضه خونه اینقدر دری وری تحویل ملت میداد که نمیشد نخندید.
سر شام هم که 60 بارهی گفتن خانوما بفرمایین شام . ولی هیچ کس به روی خودش نمی آورد. من هم که خیلی شیک بلند شدم و اولین نفر راه افتادم . هی شادی گفت زشته هیچ کسی نرفته. من هم گفتم برو بابا اینا منتظرن یکی بلند شه پاشو بریم. بلند شدیم تلق تلق رفتیم سر میز.و اینگونه بود که بعد ما ملت هجوم آوردنو گشنه نماندند و کلی دعا به جون ما کردندندی.
.............................
وقتی توی خونه ام همه اش میخوام بخورم.
دوباره دارم چاق میشم )))))))))))))))))))))))))))))))))))))):
...................
یه چیزی هست که خیلی برام عجیب غریبه!
اونم سیر صعودیه مسیحی شدن مسلموناس. ( لااقل تو فامیل ما که سیر صعودی وحشتناکی پیدا کرده )
دلیلش چیه؟ چرا باید مسلمونا از دین خودشون که کاملترین دین در برن؟!
وقتی با چند نفرشون صحبت کردم دلیلشون این بود که میگفتن اسلام دین بزن بزن و جنگه ! ولی مسیح همه رو به صلح و دوستی دعوت میکرده! همیشه وقتی از مسیح حرف میزنن میگن آروم و متین بوده حتی وقتی قیافه اش رو میکشن یه قیافه آروم میکشن.
ولی وقتی مثلا از علی میگن ، میگن خیلی خوب میجنگیده ، قیافه اش رو هم که میکشن همیشه اخمالو و....

چمی دونم خلاصه از این جور حرفا. این یکی از چندین تا دلیلشونه.

ولی من سوالم اینه ، چرا کسایی که به ما دینمون رو معرفی کردن اینقدر افتضاح معرفی کردن؟!
من خودم شیعه هستم ولی از شیعه ها متنفرم ! به خاطر اینکه همیشه تو همه کاراشون میچسبن به جزئیات مسخره ای که از اصل موضوع کاملا دور میشن. برای هر چیزی هم واسه خودشون یه راه در رویی همیشه جور میکنن و فتوا صادر میکنن.
مثلا نذر کردنشون که نوبره. { من به نذر اعتقاد ندارم. چون به نظرم یه جور باج دادن به خداس. کار
مسخره اییه !!!!!! }
اگه این سریال هندیه ( مسافری از هند ) رو دیده باشین ، تو قسمت آخرش داییه به رامین خیلی خوشگل میگفت : برو دنبالش ! نذار نذرش رو ادا کنه و براش کفاره بده!!!!!! مسخره است. یکی هم که مثلا مسلمون درست و حسابی شده میخوایم از راه به درش کنیم.
...........

Friday, January 23, 2004

وقتی حس میکنی دنیا میخواد باهات بجنگه ، تو جا نزن !! هیچ وقت!.
بگو به درک. پس بچرخ تا بچرخم.

همه اش این روزا به خودم میگفتم که اگه نشد ، حق نداری ناراحت بشی و زانوی غم بغل بگیری و جا بزنی!!!! باید حتما حتما حتما دوباره امتحان کنی. و موفق بشی.
ایندفعه دیگه میزنم تو گوشت. من به اون چیزایی که میخوام میرسم. اینو مطمئنم.

Thursday, January 22, 2004

سایز فونت خوبه یا کوچیکه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه آرشیوم هم درست شد!!!!!!!!!
هورااااااااااااااااااااااااااااااا !!!!!!!!!!
کمک!!!!!!!!!!!!! من آرشیوم خراب شد )))))))))))))))))):
چجوری درستش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Tuesday, January 20, 2004

آقا کمک!!!!!!!!! من یه سایت میخوام که بتونم توش عکس uploud کنم.

Sunday, January 18, 2004

چقدر بد اخلاق شده بودی. اصلا خیلی بد مریضی!!! همچین کولی و نازک نارنجی هستی که آدم حرصش در می یاد. فقط دارم دعا دعا میکنم که اخلاقت دوباره سگی نشه.


مثل اینکه دعام گرفت! نه احتیاج به عمل داشتی ، نه اخلاقت سگی شد!
یادته اون موقعها رو؟ هر دفعه که اینجا میومدن تو اخلاقت مزخرف میشد؟ یه دفعه میزدی به سیم آخر؟.....
ولی حالا . خیلی گل شدی.

***************
در حال حاضر اصلا حوصله ندارم. عمه از 1شنبه اینجاس. و من دارم تمرین آدم بودن میکنم.
آدم بودن !!!!!!! سخته. خیلی سخته.
بعد از گذشتن 1 هفته و تلاش های بی وقفه ، من هنوز همون احمق و ترسو و خجالتی که بودم هستم.

***************
دلم میخواد کلی بنویسم و بنویسم . ولی متأسفانه هیچی تو ذهنم نیست. حتی اون گوشه موشه های ذهنم هم انگارهم پره هم خالیه! زوایای تاریک .

Sunday, January 11, 2004

صبح بود . داشتم صبحانه میخوردم ، که تو اومدی.
زنگ زدی ، چای نیم خورده روی میز همون طور موند. در رو باز کردم و منتظرت موندم تا از پله ها بیای بالا.
کاری که نمیکردم.
نون گرفته بودی.
سلامی نه چندان گرم از طرف من و جوابی نه چندان گرم از طرف تو !
درست مثل همیشه!! مثل تموم اون 19 سال.
نون رو از دستت گرفتم و بردم توی آشپزخونه. همه اش توی فکر عملت هستم. از دیروز تا حالا!