Sunday, September 19, 2004

پیدا کردن دوستای قدیم چه حالی میده!!! مخصوصا اگه یه مدتی باشه که از
شدت فکرای جورواجور و مزخرف مغزت باد کرده باشه!
بالاخره به اون چیزی که میخواستم رسیدم. حس خوبیه!
یا بهتره بگم عـــــــــــالــیـــــه ! فوق العاده است.

گواهینامه رانندگیم رو گرفتم. دانشگاه ، رشته مورد علاقه ام قبول شدم. یعنی زبان فرانسه!
بالاخره اون روزای مسخره تموم شد.خوشحالم. خــــیـــــــــلی.

چند تا کتاب خوب خوندم این چند وقته که خیلی برام جالب بودن!
* زوربای یونانی نوشته نیکوس کازانتزاکیس : اولش یه کم ازش بدم اومد ولی خودم
رو مجبور کردم که تا آخرش بخونم ، بعد نظر بدم. که دیدم اتفاقا برام جالب هم بود.
یه جاهاییش رو خیلی خوشم اوم. مثلا اونجاهایی که در مورد خدا میگفت. برام جالب بود.

* آبروی از دست رفته کاترینا بلوم نوشته هاینریش بل : تا به حال کتابی ازش نخونده بودم.
نثرش که خیلی برام جالب بود. موضوع کتاب هم که دیگه نگو!

* یک روز مانده به عید مانده به عید پاک نوشته زویا پیرزاد : از این نویسنده هم تا بحال
چیزی نخونده بودم. ازاین حالت اپیزودی کتاب زیاد خوشم نیومد ولی موضوعش چیزی بود
که چند وقته بدجوری ذهنم رو مشغول کرده. کاملا برام ملموس بود و میتونم بگم که داشت
گریه ام رو درمی آورد. روی هم رفته بد نبود.

همه شون رو توصیه میکنم بخونین!