Saturday, October 09, 2004

ممکنه یه کار اشتباهی بکنی که تا آخر عمرت تاوان اون رو باید پس بدی.

یه حس آشغال فقط به خاطر اینکه غفلت کردی اون هم نه عمد.

نمیدونم شاید هم عمدی در کار بوده. آره حتما من قرار بوده از همون اول اینجوری بشم.

_____________________**************_____________________

اعمال شیطانی......... وجود پاک یه بچه آلوده به چیزی میشه که خودش هم نمیخواسته!
مطمئنا نمیدونسته و اونقدر هم حالیش نبوده که بفهمه و حتی احتمال یه چیز وحشتناک و همیشگی و نابود کننده رو بده!
میداده؟؟؟ نه مطمئنا نه!
پس خدا اون وسط چی کار میکرده؟ ناظر بوده؟ یا میخواسته یه بچه رو امتحان کنه؟و تا هنوز و تا همیشه به این کارش ادامه میده؟؟؟؟
گریه. یا خلا . یا پشیمونی؟ هیچ کدوم همیشگی نیستن !
اون چیزی که ابدیه نابود شدن و جهنم برای اون بچه است.
خدا براش مقدر کرده بوده که بسوزه. از اون روز تا همیشه.
بعد با خیال راحت خودش رو کشیده کنار و میگه: اون خودش رفت به اون سمت.
در صورتیکه اون تو بودی که اولین بار هلش دادی به اون سمت.
قبول ندارم. نمیتونم داشته باشم.

گریه . بغض . گریه. خفقان.
احساس گناه یا خلا؟ یا لذت؟ یا پیروزی؟
یا دهن کجی؟



*_______________________________________*

تولدم هم اومد و گذشت!!!!! 3 مهر.
یه روز با انواع و اقسام حسهای مختلف!
غم شادی تنفر لذت عشق .....................
دارم پیر میشم.
دارم از دست میرم.
همچنان.!.

No comments: