Monday, February 09, 2004

میگم : دیگه واقعا خسته شدم !!! از ترسام ، از گندای گفتاری که میزنم. از اون عادت لعنتی که گند زده به زندگیم ...
میگه : همه چیز به خودت بستگی داره!!!! تا خودت نخوای نمیشه.
میگم : هر دفعه میگم دیگه پیش نمی یاد ولی باز هم همونطور میشه. اه . اه . اه ....
این بار هم تکرار شد .
میگه : با شنا ختی که من از تو دارم ، ( بعد از یک مکث طولانی ، که سر من از هیجان دونستن باقی جمله اش تقریبا به دوران افتاد ، میگه : ) متاسفم! ولی قابل پيش بينی بود. هميشه قابل پش بينیه ...............

**********************

ذهن آدم عجب چیز با حالیه !
تا به حال شده خواب کسی یا جایی رو ببینین که تا به حال ندیدینش؟!!!!!!!!

**********************

حالم از این احساساتی که یه دفعه تو وجود آدم قل قل میکنه به هم میخوره.
دلم میخواد اون احساسات هیچ وقت نباشه. دلم میخواد بعضی وقتا سنگ بشم ! ولی نمیشه.

**************************

تا به حال پیش نیومده بود تا از این امکانات enetation استفاده کنم. خیلی دوست داشتم ببینم چجوری میشه ازش استفاده کرد. خوب حالا یاد گرفتم. جناب روشنگر تشکر!

No comments: